عنایت اهل بیت (ع)
پنجشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۰۰ ق.ظ
بنام خدا
عنایت اهل بیت (ع) راوی : جمعی از دوستان شهید
در مسجد کنار احمد آقا نشته بودیم .درباره یارادت و توسلات به اهل بیت (ع) صحبت می کردیم .
احمدآقا گفت :اینرا که می گویم به خا طر تعریف از خود نیست .
می خواهم اهمیت ارتباط و توسل به اهل بیت (ع) را بدانی.
بعد ادامه داد:یک بار در عالم رویا بهشت را با همه ی زیبایی هایش دیدم .
نمی دانی چقدر زیبا بود .دیگر دوست نداشتم بمانم .برای همین با سرعت به سمت بهشت حرکت کردم .
احمد ادامه داد :اما هر چه بیشتر میرفتم مسیر عبور من باریک تر و باریک تر می شد!
به طوری که مانند مو باریک شده بود .من احساس کردم الآن است که از این بالا به پایین پرت شوم.
آنجا بود که دس زدم این باید صراط باشد .همان که می گوینداز مو باریک تر و از شمشیر تیز تر خواهد شد.
مانده بودم چه کنم !هیچ را پس و پیش نداشتم . یکدفه یادم افتاد که خدا به ما شیعیان؛اهل بیت را عنایت کرده . برای همین با صدای بلند حضرات معصومیت را صدا زدم .
یک باره دیدم که دستم را گرفتند و از آن مهلکه نجاتم دادند . بعد ادامه داد؛ ببین،ما در همه ی مراحل زندگی بعد از توکل بر خدا به توسل نیاز داریم .
اگر عنایت اهل بیت (ع) نباشد،پیدا کردن صراط واقعی در این دنیا محال است.
احمد آقا را در همان دوران کودکی می شناختم .
در دوران نوجوانی با بقیه ی همسالان خودش بازی می کرد، می گفت، می خندید و...
اما یادم نمی یاد از او مکروهی دیده باشم. تاچه برسد به اینکه کناه کبیره از او سر بزند.
عبادت های عاشقانه ی او بسیار عجیب بود . آنچه که ما از بزرگان شنیده بودیم در وجود احمد آقا می دیدیم !؟
یک بار قنوت نماز او طولانی شد . آن قدر که برای من سوال ایجاد کرد . یعنی چه شده !؟
بعد از نماز به سراقش رفتم . از او پرسیدم: احمد آقا توی قنوت نماز چه شده بود؟
احمد همیشه در جواب هایش فکر می کرد . برای همین کمی فکر کرد و گفت : نه چیز خاصی نبود . می خواست طبق معمول موضوع را عوض کند اما آن قدر اصرار کردم که مجبور شد بگوید :(در قنوت نماز از فضای مسجد خارج شدم . نمی دانی چه خبر بود !
آن چه در مورد زیبایی های بهشت و غذاب های جهنم گفته شده همه را دیدم ! انبیا را دیدم که در کنار هم بودند و...)
۹۲/۰۹/۱۴
یاعلی
التماس دعا