شهید احمد علی نیری

کی شود حر شوم توبه ی مردانه کنم

شهید احمد علی نیری

کی شود حر شوم توبه ی مردانه کنم

شهید احمد علی نیری
طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

 

 

فرزند سید عباس، متولد 1344 تهران و اصالتاً تبریزی. در سال 66 عملیات کربلای 8 در شلمچه به شهادت رسید. 
در شش سالگی پدر را از دست داد و چون تک پسر خانواده بود علاوه بر تحصیل، بار مسئولیت خانواده نیز بر عهده او افتاد و تن به کار داد و توانست خواهرانش را در ازدواج یاری دهد.

او در خیابان ایران میدان شهدا و در محله‌ای مذهبی زندگی می‌کرد. مسجد حاج آقا ضیاء آبادی "علی بن موسی الرضا علیه السلام" مأمن همیشگی‌اش بود. وی دائماً به منطقه می‌رفت. او فرمانده آر پی‌چی‌زن‌های گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود.

در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سرباز معمولی کار می‌کرد. او همیشه مشغول نظافت توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد می‌کند و او شهید و در زیر آوار مدفون می‌شود.

 

بعد از بمب باران، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند، متوجه می‌شوند که بوی شدید گلابی از زیر آوار می آید. وقتی آوار را کنار می‌زدند با پیکر پاک این شهید روبرو می‌شوند که غرق در بوی گلاب بود. هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا  تهران، در قطعه 26 به خاک می‌سپارند، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس می‌شود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک می‌باشد به‌طوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید، از آن طرف سنگ از گلاب مرطوب می شود.

شهید پلارک ما شبیه به یکی از سربازان پیامبر در صدر اسلام، "غسیل الملائکه" است. "غسیل الملائکه"  به کسی می گویند که ملائکه غسلش داده‌ باشند. در تاریخ اسلام آمده که "حنظله" غسیل الملائکه که از یاران جوان پیامبر بود، شب قبل از جنگ احد ازدواج می کند و در حجله می خوابد. فردا صبح، زمانی که لشکر اسلام به سمت احد حرکت می ‌کرد، برای رسیدن به سپاه بسیار عجله کرد و بنابراین نرسید که غسل کند. او در این جنگ شهید شد و ملائکه از طرف خدا آمدند و او را با آب بهشتی غسل دادند. پیکر او بوی عطر گرفته بود که بعد پیامبر بالای پیکر او آمد و از این واقعه خبر داد. شاید به همین خاطر باشد که همیشه قبر شید پلارک نیز خوش‌بو و عطر آگین است.

بهشت زهرایی ها به او شهید عطری می گویند.

خیلی‌ها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیاز می‌کنند و از خدای او حاجت و شفاعت می‌خواهند. او معجزه خداست.

آدرس : بهشت زهرا، قطعه ۲۶، ردیف ۳۲، شماره ۲۲، مزار شهید سید احمد پلارک

.....................................................................................

زندگی نامه شهیدحاج رضاعطایی کچوئی

شهیدحاج رضا در23 اسفندسال 1341 درخانواده ای مذهبی پای به عرصه گیتی نهاد.ازهمان کودکی زیرنظرپدرش وسپس معلمش به یادگیری قرآن وقرائت آن پرداخت.تحصیلات ابتدایی را درمدرسه پرورش وتحصیلات راهنمایی را درمدرسه راهنمایی امیرکبیرودوران دبیرستان را درمدرسه شهیدمصطفی خمینی به پایان رسانید.

با شروع انقلاب اسلامی همراه دیگرسربازان امام درمبارزات وتظاهرات شرکت مستمرداشت.پس ازپیروزی نیز درصحنه های مختلف انقلاب همواره حاضربود و با شروع جنگ تحمیلی،درس را رها کرد وعضوبسیج شد تا بتواند ازمیهن اسلامی دفاع کند وسپس به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد ودرآنجا مسئولیت های متفاوتی به عهده داشت.آخرین کارایشان مسئول روابط عمومی کمیته انقلاب اسلامی بود.

ایشان درکنارکارهمواره باقرآن مأنوس بودند،ازاین روبه آموزش قرآن کریم همت گماشتند.

درسال61 باحضوردرجبهه،ازناحیه کمرزخمی شدند.درسال62 به زیارت مکه مکرمه مشرف شدند وپس ازبازگشت ازآنجا،خود راملزم به شرکت درجبهه های حق علیه باطل میدانستند.

سپس به جبهه رفته وسرانجام در11 اسفندسال 62 درسن 21 سالگی باشرکت درعملیات خبیر درجفیر به دلیل برخوردترکش به فیض شهادت نائل آمد.

درباره ی روحیات ایشان می توان به عشق به قرآن،علاقه ی شدید به امام و ولایت فقیه،صبوری وبردباری ،وتلاش درحفظ بیت المال را نام برد.

*خداترس باش؛ ازهیچ چیزنمی ترسی*سفارش شهید به برادرش بود.

.................................................................................................

زندگی نامه شهید کریم دغاغله 

شهید دغاغله درسال 1341 درخانواده ای فقیر دیده به جهان گشود و دوران کودکی ونوجوانی را در نهایت فقر گذراند ولی عشق وعلاقه ی وی به تحصیل باعث شد ایشان دوران دبستان و دبیرستان را با موفقیت بگذراند.او از نوجوانی همراه کسب علم برای تامین مخارج زندگی در داروخانه شبانه روزی اهواز کار می کرد.

این شهید بزرگوار بخاطرتمایل زیاد به تحصیل دروس حوزوی به اتفاق یکی از دوستان خود به شهر مقدس قم می رود ودر آنجا به تحصیل دروس حوزوی می پردازد تا اینکه هنگام شروع جنگ تحمیلی به اهواز آمده و وارد سپاه پاسداران می شود.

دیدار ورسیدگی به خانواده ی شهدا ،شرکت در نمازجماعت ،خواندن دعای کمیل ،خوش رویی وچهره خندان ،نداشتن کبر وغرور و پیشی گرفتن در اسلام از خصوصیات بارز این شهید بزرگوار بود.

ایشان بارها می گفت :تا حالا یک پاسدار ندیده ام که دوسال در سپاه عمر کرده باشد و همه شهید شده اند.

وسرانجام سنگفرش پاک خیابان های خونین شهر،میعادگاه کریم با پروردگار شد و شهید ما در3/3/61 و عملیات بیت المقدس به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

روحش شاد وراهش پر رهرو باد.

.......................................................................................................

زندگی نامه شهید احمدقنادان زاده

شهید احمد در زمان خفقان رژیم پهلوی خائن،با تحلیل صحیح اوضاع از دستگاه طاغوتی نخوت پیدا کرده و به فکرمبارزه افتاد.شهید قنادان زاده در هنرستان درس می خواند و بوسیله ی پخش اعلامیه در مساجد،مدارس،معابر وخیابانها در افشای رژیم منحوس پهلوی فعالانه شرکت داشت.احمد عزیز به سبب انسی که با قرآن داشت مسئول آموزش قرآن درمسجدصاحب الزمان(عج) شد و درابتدا به دلیل کمبود امکانات ساک دستی خود را کتابخانه ای کرده بود وکتابها را با خود به مسجد می آورد تا اینکه رفته رفته محلی در مسجد برای کتابخانه درنظرگرفته شد.در بدو تاسیس کانون انجمن های اسلامی دانش آموزان ؛شرکت فعالانه در آن نمود و وی بازوی این کانون در هنرستان گردید.

با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ، احمد به آرزوی جهاد در راه خدایش رسید .اودرسال1356باپیوستن به جمع دیگر برادران،مبارزه سرسخت خودش را آغازکرد و همگی هم قسم شدندکه تاآخرین قطره ی خونشان از این راه باز نایستند وبه همراه شهیدطحان نژادو...برای آموزش های نظامی دربسیج رفتندو بعدازآن همیشه آماده برای جنگ وشهادت بودند.احمددر واپسین روزهایی که خونین شهر رو به سقوط می رفت،عازم آنجا شد و پس ازچند روزشجاعانه به همراه همسنگرانش در یک جنگ نابرابرقرار گرفتند وبدلیل بروز شایعه ی خالی شدن از سوی برادران وآمدن قریب الوقوع فانتومها که هیچگاه روی نداد،توطئه ی دشمن به بارنشست وعناصر سست ایمان اسلحه های خود را رها کردند ولی احمدقنادان زاده چون کوه استواربود و میلی به عقب نشینی نداشت ولی به ناچارباحمل4 اسلحه به آرامی راهی مناطق شرقی شهرشد و به دنبال درآغوش کشیدن شهادت بی تابی می کرد.او بعد ازیک هفته ازتسخیرقسمت غربی خرمشهربه اهواز آمده و در ایام مرخصی اش نیز به شوشتررفت وجوانانی را که احتمالا ازجنگ ترس و دلهره داشتند،به ایمان وخدا دعوت نمود.

احمدقنادان زاده مثال واقعی یک مؤمن بود، زیرک وباهوش وباتقوا .ومعتقدبودکه هرگناهی علاوه برخشم خدا،باعث کاهش انسانیت وشخصیت خود انسان می گردد.از روی تواضع وخوش خلقی که داشت ،دربرخورد باافراد سریع آنها را جذب می نمود.

شهیداحمد باچهره ی مهربانش مصداق سخن امام (ره) بود که می فرماید:(بشره فی وجهه وحزنه فی قلبه) مومن خوشی اش در چهره وناراحتیش در قلب اوست.

شهید قنادان زاده کم حرف وکتابخوان بود و هم مطالعه ی بیرونی (کتاب) داشت وهم مطالعه درونی(نفس) باتمام این اوصاف هرگز ادعای دینداری نمی کرد.او مردی قرآنی بودکه به قول همرزم شهیدش:همیشه درفکر آن است که کردار و رفتارش مردم را به یاد خدابیندازد و این هدفی است که درخون به زمین ریخته شده اش جمع است.

سرانجام شهیداحمدقنادان زاده پس از بازگشت ازمرخصی قبل ازآنکه به مقروپایگاهش برسد مورد اصابت ترکش توپ وخمپاره بعثیان کافرواقع شد وخون مجاهدی بزرگ ومعلمی دلسوز زمین را رنگین کرد ولی برادرانی که درخرمشهربودندبعد ازچند روزجنازه اش را یافتند وچون پیکر مطهرش قابل انتقال نبود درگورستان آبادان دفن شد وچه مظلومانه همانندمولایش امام حسین (ع) به عرش الهی قدم گذارد.

روحش شاد...

.........................................................................................................

زندگی نامه شهید فرهاد شیرالی:

شهید شیرالی در سال 1343 در خانواده ای فقیر در شهر اهواز دیده به جهان گشود.با استعداد و هوش بالای خود در سن شش سالگی به دبستان رفت و به سرعت تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند.شهید در نوجوانی مادرش را از دست داد و باکمال صبرگفت:(خدا داده است و حالا هم خدا گرفته است). در دوران انقلاب در مسجدصاحب الزمان(عج)فعالیت داشت و در دبیرستان شهید مصطفی خمینی مسئول انجمن اسلامی شد.

همزمان با آغاز جنگ به جبهه هویزه رفت و از آنجا راهی خرمشهر گردیدوبعد ازیک ماه، بعد از مراجعه به اهواز جهت شناسایی به جبهه فارسیات رفت.شهید عزیز ما یکبار بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش به شدت از ناحیه شکم مجروح گردید و حتی برای درمان عازم اصفهان وتهران شد.پدر بزرگوار شهید،حاج اسداله نقل می کند:(روزی به او گفتم پسرم ،تو زیاد جبهه رفته ای و حتی مجروح هم شده ای بهتر است حداقل تابهبودی کامل به درست ادامه بدهی و به فعالیت پشت جبهه وفعالیت در بسیج بپردازی وبه این وسیله ازآب وخاک خود دفاع کنی ولی شهید درپاسخ من گفت:پدرمن چطور می توانم راحت باشم وآسوده بنشینم درحالی که دوستان و برادران من چندکیلومترآنطرف تر درجبهه ها یکی یکی شهید ومجروح می شوند.سپس درحالی که هنوز بخیه های ناحیه شکمش بهبودنیافته بود و برای جلوگیری از تماس پیراهن با زخم شکم،پیراهن را با دست می گرفت وعازم جبهه شد).

از خصوصیات بارز شهید خواندن نماز اول وقت با آرامش وخشوع بود.قرآن زیادقرائت می نمود و ازتوهین وغیبت پرهیز می کرد و در تواضع و نمازشب و عشق به امام(ره) زبان زد بود.

شهید شیرالی با هوش سرشار خود بزودی به عنوان فرمانده گروه شناسایی درجبهه ها و مناطق جنگی تردد می نمود.درسن 17سالگی و باوجود جثه ای کوچک همراه فرماندهان ارتش و سپاه درجلسات عملیاتی شرکت می نمود ونظرمی داد.

سرانجام در عملیات طریق القدس به عنوان فرمانده گروه شناسایی گردان شهید بهرامی در کانالی مستقر بودند که بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سربیهوش شده و پس از چندی به فیض شهادت نائل آمد.

ومعراج شهید در تاریخ 8/9/60 در جبهه سودانیه بود و مزارش دربهشت زهرای اهواز واقع می باشد.

 

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

..........................................................................................

 وصیت نامه پاسدار شهید فرهادشیرالی:

به نام خداوند بخشنده و مهربان

کل نفس ذائقه الموت و نبلوکم الشر و الخیر و الینا راجعون

(هرنفسی در عالم رنج و سختی مرگ را می چشدو ما شما را به بد ونیک مبتلا می کنیم تا بیازمائیم و به سوی ما بازمی گردد)سوره انبیاء 35

زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست

بلکه زنده شهیدیست که حیاتش به خفاست

بدرستی که لحظه لحظه زندگی انسان آزمایش هاییست که خداوند متعال برای او مقدر می کند از شادی ها و خوشی های زندگی تا سختی ها و رنجهای آن،تا بدین وسیله پاکان و اولیاء خدا شناخته شوند.

پس ای برادران عزیزی که این نوشته را می خوانید مبادا در سختی ها و خوشی های زندگی خدا را فراموش کنید،زیرا همیشه یاد و ذکر او بهترین سپر برای دفع گناهان است.

ازهمه برادران که نماز شب و دعا میخوانند، خواستارم که دعا کنند که واقعا مقام شهید در راه خدا را بدست آورده باشم.

از خداوند متعال طول عمر امام عزیزمان ،پیروی وبیداری مسلمین و نابودی کفار را خواستارم.

والسلام

فرهاد شیرالی

...............................................................................................

زندگی نامه شهید غلامرضا پیرزاده

شهیدغلامرضا پیرزاده در تاریخ نهم فروردین سال 1340 و در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود.وی انسانی مهربان و صبور و بامحبت بود ودر دوران تحصیل،دانش آموزی ممتاز و پرکاربود و هرگزوقت خود را بیهوده تلف نمی کردو درکنار درسش،خطاطی، طراحی و نقاشی می کرد.علی الخصوص به مطالعه بسیار اهمیت می داد و اطرافیان خود را بسیاربه مطالعه سفارش می نمود.

شهید غلامرضا فعالیت های انقلابی خود را از دبیرستان شروع کرد.او پس ازجلب رضایت خانواده به همراه چند نفر از هم کلاسی هایش ازجمله شهید سعید درفشان و شهیدامیرطحان نژاد، وارد این میدان پرخطر گردید وبه تکثیر و توزیع اعلامیه های امام پرداخت.در این راه یک بار هم هنگام نصب اعلامیه روی دیوار توسط ساواک دستگیر شد ولی پس از مدتی ازچنگ آنان رهایی یافت.

غلامرضا خیلی سعی می کرد تا اعتقادات اطرافیان خود را نسبت به دین و خدا تقویت کند تا جایی که رشته ی دانشگاهی خود را جامعه شناسی انتخاب کرد تا بتواند جو دانشگاهی زمان خود را تغییر دهد، درحالی که رشته تحصیلی او ریاضی فیزیک بود وبه راحتی می توانست در زمینه مهندسی ادامه تحصیل دهد.

پس از انقلاب و شروع جنگ تحمیلی،خود را موظف به پیوستن به صفوف جهاد دانست و پس ازطی یک دوره ی آموزشی به سوی خرمشهر رهسپارگردید.پس از آن به شهر سوسنگرد اعزام شدو به یاری رزمندگان اسلام شتافت تا ازسقوط شهرجلوگیری کند. سوسنگرد درمحاصره ودر شرف سقوط بود اما غلامرضا وهمرزمانش با وجود کمی سلاح ومهمات،دست از کار وتلاش نکشیدند وتا آخرین نفس مقاومت کردند تا جایی که مبارزات آنان به جنگ تن به تن و خانه به خانه انجامید.

سرانجام غلامرضا پس از دو روز گرسنگی و تشنگی به آرزوی خود رسید وبه دیار باقی شتافت.

یادش گرامی وراهش پر رهرو باد.

......................................................................................

وصیت نامه شهید رضا پیرزاده

بسم الله الرحمن الرحیم

(ان ا...اشتری من المومنین)

(والعصر ان الانسان لفی خسر الاالذین امنو و عملوالصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر)

خدایا تو میدانی که این اسلام است که بار دیگر پا می گیرد ومی رود که جهان را دریابد و میدانی که عاشقان راهت بی تابانه در انتظار شهادت و گواهی بر این موضوعند و میدانی که ظلم همیشه حاکم،چگونه وحشیانه و بی پروا بر جان و مال مسلمین از زن و پیر و کودک و جوان می تازد و میدانیم که حق همیشه غالب خواهد بود.پس بر این امر گواه میدهم که اشهدان لا اله ا...و اشهد ان مجمد رسول ا...و با خونمان امضایش میکنیم و با گلوله های آتشینمان سینه های سیاه کفار را خواهیم درید و به تو توکل میکنیم که فتح و پیروزی از آن توست و تو بی نیاز از کمک مائی.

............................................................................................

زندگی نامه:

امیر در خانواده مذهبی و از طبقه متوسط در سال 1340 بدنیا آمد. از همان کودکی علاقه زیادی به آموزش قرآن و رفتن به مساجد و نمازهای جماعت داشت و در تمام دوران ابتدایی و متوسطه در زمره شاگردان ممتاز بشمار می‌رفت و پس از اتمام سال چهارم ریاضی فیزیک توانست در رشته الکترونیک دانشگاه شیراز قبول شود. با شروع جنگ تحمیلی امیر بیشتر اوقاتش در مساجد به آموزش نظامی و عملیات رزمی و تشکل بچه‌ها می‌گذشت. امیر آرپی چی زن بود و در یکی از این روزها که تجاوز عراقیها شدت پیدا کرده بود در تاریخ 59/8/15 پنجشنبه صبح در جبهه ذوالفقاری به شهادت رسید و سرانجام در تاریخ 59/9/16 به اهواز انتقال داده شد و در شهیدآباد به خاک سپرده شد.

وصیت نامه:

بنام خدای قادروتوانا وحیات ده و حیات گیر

خدمت پدر و مادرعزیزم

سلام.امیدوارم که حالتان خوب باشد.اگر ازحال من بخواهید به یاری خداوند خوب و سرحال هستم. الان که این نامه را می نویسم در آبادان هستم وهنوز به خونین شهر اعزام نشده ایم.از شما می خواهم برای اینکه از شما اجازه نگرفته ام مرا ببخشید وراضی باشید.

مادرعزیز می دانم که دلت فکر است ولی تو می دانی که من امانتی بیشتر در دست تو وپدرم نبوده ام وباید مانند زینب علیهاالسلام شیرزن باشی ودر برابر ناملایمات زندگی استوار وپابرجا.مادرعزیزم عراق که از خود استقلالی ندارد یک دست نشانده است تو باید فرزندان دیگرت را هم فدا کنی و ان شاا...در مقابل آمریکا خودت سلاح برداری و از اسلام و مسلمین ومستضعفین دفاع کنی.

مادرعزیزم فرمانده ی ما حرف جالبی زد که من هم تصدیق می کنم؛اوگفت یا جنازه ی مرا باید به خانه ببرند یا پیروزی را.که امیدوارم بادست پر به خانه برگردم یااین که شهادت نصیبم شود.

خوب حالا بیاییم سراغ خواهرم؛برای تو سخنرانی کردن و ازشهادت صحبت کردن تکرار کردن است.چون تو از من در این جور مسائل داناتر وفاضل تری؛ولی به تو می گویم دشمن ترسو ؛بزدل وکم نیرو است وبه امید خدا همین روزها به تو پیام می دهم که بیایی کنار قبر سرورشهیدان حسین ابن علی<ع> نماز جماعت بخوانیم و زیارت کنیم.

به همه سلام برسانید و از طرف من از هر که تا حال از من ناراحت شده است عذر بخواهید.به مسجد صاحب الزمان 30 تومان بدهکار هستم بپردازید.

خداوند شهادت را نصیب همه کند

..........................................................................................

در مکتب اسلام هر مسلمان موظف است وصیتنامه‌ای از خود برجای گذارد. البته تا آنجا که یادم هست تاکنون چندینوصیتنامه نوشتم که متأسفانه به علّت اینکه سعادت شهادت نداشتم آنها قدیمی شده است و این وصیتنامه جدیدم است. البته اینجانب معتقدم هر که هر کاری کرد و هر نوشته‌ای که جمع‌آوری کرده باشد، با خود به آن دنیا خواهد برد و آن پروردگار یکتا است که باید قضاوت کند. شاید بیش از دو سال است که آمادگی شهادت را، به نظر خودم دارا می‌باشم ولی نظر خودم اصلاً شرط نیست نظر خداوند تبارک و تعالی شرط است.

وصایابم را به ترتیب ذیل ذکر می‌نمایم امید است که تمام دوستان مومن و معتقد در آخرت شفاعت ما را بنمایند.

1- تنها مکتب رهایی بخش مستضعفین از دست مستکبرین، مکتب انقلابی اسلام می‌باشد.

2- برای این که در این دنیای زودگذر گرفتار انحراف نفس نشوید، همیشه به یاد خدا باشید.

3- جهت ادامه انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی و متصل شدن به انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) همیشه سراپا گوش به فرمان امام و یاران صدیق و مومن امام که عملاً در خدمت انقلاب و اسلام عزیز بوده‌اند، باشید.

4- ماهی یک بار به قبرستان شهدا بروید و درس مبارزه و ایثار و گذشتن از دنیا و پیوستن به شهدای صدراسلام را فرا گیرید.

5- سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تا حد امکان از نظر عقیدتی، سیاسی و نظامی تقویت نمایید و به خصوص سپاه را در یک سازماندهی واحد و طی یک ضوابط واحد در سراسر مملکت بسط دهید.

6- از اینکه کاری اشتباه انجام داده‌اید از گفتن آن ابا نداشته باشید.

7- سیاستمداران همیشه باید از افرادی مخلص و صادق و با تقوا باشند تا بتوانند سیاست مکتب اسلام را پیاده نمایند.

8- سعی را بر جذب نیروهای جوان نه دفع آنان.

9- سعی کنید تحمل عقیده مخالف را داشته باشید مانند شهید مظلوم آیت‌الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی.

10- از اختلافات داخلی به خاطر رضای خدا و خون شهدای انقلاب اسلامی به پرهیزید.

11- سعی شود که قانون اسلام در مورد همه بطور یکسان اجرا شود و فرقی بین یک فرد عادی و سپاهی و روحانی و دولت‌مرد نباشد و امید است که مسئله زمین بنفع مستضعفین در حکومت اسلامی حل شود و دنیا ما را در این مورد الگو قرار دهد.

12- اگر کسی مسئول شد موظف است که بر کار زیردستان خود تا حد امکان و توان نظارت نماید و گرنه باید از آن مسئولیت کنار رود.

13- سعی شود که در سه وزارتخانه، آموزش و پرورش وزارت کشور و وزارت امور امورخارجه بهترین و مکتبی‌ترین افراد وارد شوند و اگر چنانچه در این سه وزارتخانه مسامحه شود مسئولین در پیشگاه خدا و امت، مسئول خواهند بود.

14- زندان جمهوری اسلامی باید دانشگاه باشد و سعی شود اصلاً ساختمان‌هایی که جدیداً جهت احداث زندان ساخته می‌شود با معیار کاملاً اسلامی باشد و بهترین و مکتبی‌ترین افراد بازجو و زندانیان باشند.

15- برای موفقیت در کردستان باید صفوف ضد انقلاب از مردم جدا شود با ضدانقلاب با قاطعیت و با مردم محروم و مستضعف کرد با مهربانی هرچه تمام‌تر رفتار شود.

16- از تهمت ‌زدن بدون علم و آگاهی به دیگران شدیداً پرهیز کنیم.

17- اگر چنانچه جنازه‌ام پیدا شد در بهشت‌زهرا خاک نمایید.

18- تمام اموالم به بی‌بضاعت‌های واقعی طی تشخیص همسرم و خواهرم و برادرم تقسیم شود.

در پایان این نکاتی را که تذکر دادم هر کسی در رابطه با مسئولیتش جهت رضای خدا اگر درست است اجرا نماید و گرنه اجرا ننماید . در آخر خودم به این نتیجه رسیده‌ام که تمام اعضاء خانواده‌‌ام کاملاً آماده شهادتند بخصوص همسرم و خواهرم و مادرم و برادرانم و پدرم دارا می‌باشند امید است که همگی مرا حلال بنمایند.